ما از کوکی ها در وب سایت خود برای اهداف مختلفی از جمله تجزیه و تحلیل، عملکرد و تبلیغات استفاده می کنیم. بیشتر بدانید.
OK!
Boo
ورود
یک رابطه ENFJ-INFP: خودبیانی و صبر
بهترین همسر برای ENFJ و INFP چه کسی است؟ یک رابطه ENFJ - INFP چگونه است؟ آیا ENFJ و INFP با هم سازگار هستند؟ در اینجا ما به بررسی عمیق تیپهای شخصیتی ENFJ و INFP از دریچه یک داستان عاشقانه میپردازیم.
داستانهای عاشقانه بو یک سری است که پویایی روابط بین تیپهای شخصیتی را برجسته میکند. امیدواریم تجربیات دیگران بتواند به شما در هدایت روابط خود و سفر یافتن عشق کمک کند.
این داستان از کوریتا، یک INFP 31 ساله، و میا، یک ENFJ 30 ساله است. برای کسب اطلاعات بیشتر ادامه دهید!
داستان آنها: قهرمان (ENFJ) x صلحجو (INFP)
درک: نوع شخصیت شما چیست؟
کوریتا (INFP): نوع شخصیت من صلحجو - INFP گفته شد.
میا (ENFJ): من قهرمان - ENFJ گرفتم.
درک: این خوب است. از نظر تئوری، شما دو نفر یک جفت بسیار سازگار هستید. چه مدت است با هم هستید؟
کوریتا (INFP): ما 3 سال است که ازدواج کردهایم. پیشینه ما بسیار جالب است. ما از دوران دبیرستان همدیگر را میشناسیم، اما واقعاً همدیگر را نمیشناختیم. ما فقط از وجود یکدیگر آگاه بودیم. ما نوعی، تقریباً، دوست بودیم، اما واقعاً نه. ما فقط در طول سالها به طور تصادفی در ارتباط بودیم. من در سال 2007 از دبیرستان فارغالتحصیل شدم و او در سال 2008. ما به طور تصادفی در طول چند سال با یکدیگر صحبت میکردیم. فقط مثلاً "اوه، سلام! حالت چطور است؟" و "اوه، من خوبم." برای چند سال و به همین شکل از سال 2007 تا 2016 بود.
من از سن دیگو به لس آنجلس نقل مکان کردم و سعی داشتم تا حدودی زندگی جدیدی را شروع کنم. در آن زمان من طلاق گرفته بودم. او در اوهایو بود، جایی که ما از آنجا هستیم، ما فقط یک روز در سال 2016 شروع به صحبت کردیم و دیگر متوقف نشدیم.
مرحله دوستی: چگونه از دوستی به رابطه تبدیل شد؟
کوریتا (INFP): قرار بود تولد او باشد و ما در مورد آمدن او به کالیفرنیا صحبت کردیم و بعد از آن جادو شد.
میا (ENFJ): بله، من در ماه مه 2016 آمدم و به دیدن او رفتم. ما 3 یا 4 روز با هم بودیم. من نمیخواستم بروم و او هم نمیخواست من بروم، بنابراین بعد از آن، ماه بعد برای تولدم آمدم. ما خیلی چیزها را با هم مشترک داشتیم، در زندگی، در درازمدت، چیزهایی که میخواستیم انجام دهیم و اهداف مان.
درک: چگونه؟
کوریتا (INFP): ما در مورد بچهها و اینکه همیشه میخواستیم بچه داشته باشیم صحبت کردیم. واقعاً خندهدار و جالب است وقتی در مورد چیزهایی که میخواستیم و اسمهایی که برای بچههایمان میخواستیم صحبت میکنیم. ما همان اسمها را انتخاب کردیم.
درک: جالب است، در نهایت به فرزندتان چه اسمی دادید؟
کوریتا (INFP): اوه، برای دختر بود. ما هر دو واقعاً عاشق اسم لیلا بودیم. اما در نهایت یک پسر داشتیم.
درک: آیا تا آن زمان از کلوزت بیرون آمده بودید؟
کوریتا (INFP): بله.
درک: در چه زمانی از کلوزت بیرون آمدید؟ در دبیرستان یا بعد از دبیرستان و بین سالهای 2016؟
کوریتا (INFP): برای من، زمانی بود که تازه وارد دانشگاه شده بودم، حدود سال 2008.
میا (ENFJ): من دقیقاً به خاطر ندارم، اما باید حدود 7 یا 8 سال برای من گذشته باشد.
درک: پس هر دو حدود زمان دانشگاه، بعد از اینکه با هم آشنا شدید و از هم جدا شدید، متوجه شدید که لزبین هستید.
کوریتا (INFP): آره. بله.
درک: پس همه چیز شروع شد، فکر میکنم، زمانی که میا را به کالیفرنیا دعوت کردی؟ چگونه موضوع با هم بودن را مطرح کردید؟
کوریتا (INFP): این تا بعدتر اتفاق نیفتاد، زمانی که او در ماههای می، ژوئن و ژوئیه از کلوزت بیرون آمد. من گفتم: "هی، باید به اینجا بیایی" چون من در آن زمان خانهای خریده بودم. به او گفتم که باید به اینجا بیاید و نگران جایی برای ماندن نباشد. گفتم که میتوانیم همانطور که پیش میرویم آن را حل کنیم و حتی اگر رسماً با هم نبودیم، من این را پیشنهاد دادم و او قبول کرد.
درک: عالی است.
کوریتا (INFP): من حتی یادم نمیآید که چگونه اتفاق افتاد. انگار فقط "اوه، ما حالا با هم هستیم."
درک: من متعجب شدم که به عنوان فرد درونگرای رابطه، این شما بودید که اولین قدم را به سمت میا، فرد برونگرا برداشتید.
کوریتا (INFP): این یک دینامیک جالب است.
میا (ENFJ): من هرگز در این مورد فکر نکرده بودم.
کوریتا (INFP): من هم هرگز در این مورد فکر نکرده بودم.
درک: آیا خودتان را یک فرد درونگرا میدانید؟
کوریتا (INFP): اوه، قطعاً.
درک: و میا، آیا خودت را یک فرد برونگرا میدانی؟
"فرقی نمیکند با چه کسی هستم و در کجای دنیا هستم، من انرژی شما را درک میکنم." - میا (ENFJ)
میا (ENFJ): مردم این را میگویند، اما من این احساس را ندارم.
کوریتا (INFP): فکر میکنم شما در وسط هستید. این سخت است. من کاملاً یک فرد درونگرا هستم، اما فکر میکنم شما بیشتر این طرف یا آن طرف هستید.
درک: من فکر میکردم این جالب است زیرا معمولاً افراد برونگرا هستند که ابتکار عمل را به دست میگیرند، اما شما دو نفر این کلیشه را نقض میکنید.
کوریتا (INFP): خب، لزوماً نمیتوانم بگویم که این طور است. فکر میکنم ما یک گفتگو داشتیم و این یک گذار عجیب بود بعد از اینکه او به اینجا نقل مکان کرد. این یک التیماتوم نبود که اگر قرار است با هم باشیم، با هم خواهیم بود یا اگر نباشیم، نخواهیم بود. ما فقط میدانستیم که نمیخواهیم در این وضعیت معلق باقی بمانیم. پس، من این را میگویم.
درک: بله، حتی الان هم که با شما صحبت میکنم، احساس میکنم شما خیلی برونگرا هستید.
کوریتا (INFP): خب، من در بخش منابع انسانی کار میکنم. این کمی ماهیت شغل من است و من مجبور بودم کمی در این مسیر حرکت کنم فقط به این دلیل که مجبور هستم برای کارم مدام با مردم صحبت کنم.
درک: شما در بخش منابع انسانی کار میکنید، اما هرگز تست مایرز-بریگز را انجام ندادهاید؟
کوریتا (INFP): من خیلی وقت پیش آن را انجام دادم، اما دیگر در بخش سنتی منابع انسانی کار نمیکنم. من در تحلیل منابع انسانی کار میکنم، که به این معنی است که لزوماً نیازی ندارم با کارمندان صحبت کنم، که این خوب است.
بهترین رابطه: چه چیزی را در مورد یکدیگر بیشتر دوست دارید؟
کوریتا (INFP): فکر می کنم باید بگویم دلسوزی او برای همه. نه فقط من یا پسرمان، بلکه همه کسانی که ملاقات می کند. غریبه ها. واقعاً همه. به نظر می رسد همه به سمت او جذب می شوند زیرا او قلب مهربانی دارد.
درک: چگونه؟
کوریتا (INFP): او برای مدت طولانی معلم پیش دبستانی بود، بنابراین به بچه ها علاقه زیادی دارد. ما الان در یک منطقه محلی در مکزیک زندگی می کنیم و هنگامی که در محله خود قدم می زنیم، او بچه های محله را می بیند و متوجه می شود که لباس های آنها کوچک است و پوشک نوزاد سنگین است. بنابراین، در مورد آن صحبت کردیم و او گفت: "هی می خواهم برای بچه های محله مان کاری انجام دهم." بعد از اینکه صحبت کردیم، رفتیم و اسباب بازی خریدیم تا مطمئن شویم هر کودکی در محله ما چیزی برای باز کردن در کریسمس داشته باشد. خب نه فقط اسباب بازی، بلکه پوشک، لباس و چیزهایی از این دست، اما او برای آگاه بودن از چنین چیزهایی و حتی گرفتن کمک از مردم تا بتوانیم به بچه ها آنچه را که نیاز و خواسته داشتند بدهیم.
"او مانند معلم من است زیرا من همیشه از او یاد می گیرم. او همچنین دیدگاه مرا نسبت به چگونگی دیدن چیزها تغییر داد." - کوریتا (INFP)
درک: در مورد تو چطور میا؟ چه چیزی را در کوریتا یا رابطه با او بیشتر دوست داری؟
میا (ENFJ): این سخت است زیرا او تعریف و تمجید را خوب نمی پذیرد. برای من هم همین طور است. او بسیار سخاوتمند است، همیشه سعی می کند مشکل گشا باشد و به مردم کمک کند. او متوجه نمی شود که این کار را می کند، اما انجام می دهد. او در حال فکر کردن به یک طرح کلی برای از بین بردن یا آسان تر کردن وضعیت کسی دیگر است.
درک: ENFJ ها به عنوان افرادی بسیار سخاوتمند و مراقب شناخته می شوند. واقعاً با مردم اطرافشان سخاوتمند هستند و همیشه می خواهند کمک کنند.
درک: آیا می گویید که در گذشته بیشتر با درونگراها یا برونگراها رابطه داشته اید؟
کوریتا (INFP): برونگراها، من می گویم.
درک: این را می پرسم زیرا معمولاً برونگراها هستند که می خواهند با درونگراها باشند و اغلب اتفاق می افتد، اما همیشه یک قاعده سفت و سخت نیست.
بالا و پایین: بزرگترین چالش چه بوده است؟
Corritta (INFP): از آنجایی که من خیلی درون گرا هستم، نوعاً به خودم می پردازم. اگر منظورم را می فهمید. خب، نمی دانم. توضیح دادنش سخت است.
Derek: نه، فکر می کنم کاملاً منظورتان را می فهمم. INFP ها اغلب این کار را می کنند. نوعی میل به پنهان شدن در دنیای خودشان دارند، فقط به دنیای درونی خود باز می گردند.
Corritta (INFP): این یک چیز برای من است، من همیشه در دنیای خودم هستم. او می گوید من همیشه در دنیای خودم هستم. فکر نمی کنم همیشه... شاید 75 درصد از زمان.
Mea (ENFJ): من می گویم 92 درصد
Derek: آیا شما هم موافقید Mea؟ آیا این بزرگترین چالشی است که شما دو نفر، از دیدگاه خودتان، در رابطه تان با آن روبرو هستید؟
Mea (ENFJ): بله، زیرا اینکه او در دنیای خودش است، آزار دهنده است.
"او می گوید من همیشه در دنیای خودم هستم. فکر نمی کنم همیشه... شاید 75 درصد از زمان" - Corritta (INFP)
Derek: آیا منظورتان این است که شما می خواهید بیرون بروید و کارهایی انجام دهید اما او نمی خواهد یا چیز دیگری است؟
Mea (ENFJ): اوه نه، ما هر دو کسل هستیم. فقط در لحظه حضور داشتن است، گاهی اوقات او فقط حواسش پرت می شود. او از نظر فیزیکی آنجاست، اما آنجا نیست.
Corritta (INFP): خب، این به این دلیل است که ذهن من پیوسته در حرکت است و من باید تمرکز کنم. برای Mea، او حساس است. او همیشه چیزها را تجزیه و تحلیل می کند. فکر می کنم جایی که با مشکل روبرو می شویم همین جاست. شاید ارتباطات؟
Derek: می بینم. او از موقعیتی که شما ممکن است آن معنا را نداشته باشید، بیش از حد برداشت می کند.
Corritta (INFP): بله.
Derek: چگونه با این نقاط تنش یا تعارض برخورد می کنید وقتی پیش می آیند؟
Corritta (INFP): این یک کار در حال پیشرفت است. فکر می کنم برای من، راهی که باید مدام به خودم یادآوری کنم این است: "خب، باید در لحظه حاضر باشم. باید به طور فعال حاضر باشم." فکر می کنم این چیزی است که باید به خودم یادآوری کنم. این کاری است که من باید انجام دهم، هیچ کس نمی تواند این کار را برای من انجام دهد. یعنی، این چیزی است که روی آن کار می کنم، بودن در دنیای خودم، اما این کار سخت است. خیلی سخت.
Derek: چرا اینطور است؟
Corritta (INFP): این مسئله است. من در آن راحت هستم، این به قدری بخشی از وجود من است. فکر می کنم این دلیلی است که Mea هم مرا دوست دارد زیرا من همیشه در حال فکر کردن هستم، همیشه چیزها را تجزیه و تحلیل می کنم. از نظر تفکر به تصویر بزرگ و طراحی برنامه ها، اما هرگز واقعاً به خودم استراحت نمی دهم.
Mea (ENFJ): من نمی دانم کی او کار نمی کند، یعنی. مطمئنم او موقع خواب هم در حال ساختن خانه است.
Corritta (INFP): بله. من همیشه در حال فکر کردن به چیزی هستم. چه برای کار یا وبلاگ. ذهن من همیشه با سرعت 1،000،000 مایل در ساعت در حرکت است. بنابراین، من سعی می کنم با این مقابله کنم و فکر کنم "خب، بیایید با هم به عنوان یک خانواده کاری انجام دهیم" و بعد ما کتاب های رنگ آمیزی گرفتیم. پس ما شروع کردیم به دور هم نشستن، رنگ آمیزی کردن و گفتگو.
Derek: این خیلی بامزه است. بسیاری از INFP ها مثل خودتان عاشق نقاشی کشیدن هستند.
Corritta (INFP): اوه، من در نقاشی کشیدن خیلی بد هستم. اما رنگ آمیزی کردن را دوست دارم، به شما کمک می کند آرام شوید.
بهتر با هم: چگونه در نتیجه رابطه خود رشد کرده اید؟
کوریتا (INFP): این سوال خوبی است. شما اول شروع کنید.
میا (ENFJ): در حال حاضر، یاد گرفتن اینکه چیزها را بیش از حد فکر نکنم. مدیتیشن کردن، زمانی که احساس می کنم نیاز دارم ذهنم را پاک کنم و بعداً هزاران سوال بپرسم. اینکه گفتگوهایی بین خودم و خودم داشته باشم.
درک: چطور کوریتا؟
کوریتا (INFP): او مرا کمی بیرون کشیده است. من هنوز بسیار درون گرا هستم. در گذشته، زمانی که می خواستم سوالی مثل "هی، چگونه می توانم راه را پیدا کنم؟" بپرسم، از هیچ کس نمی پرسیدم. فقط گم می شدم و در طول مسیر آن را حل می کردم. اکنون، به ویژه زمانی که او در اطراف نیست، چون او همیشه زمانی که در اطراف است این کار را می کند، من پیش می روم و می پرسم چون گم شده ام. فکر می کنم من برای نزدیک شدن به مردم و داشتن گفتگو راحت تر شده ام. فکر می کنم من از پوسته خودم بیرون آمده ام بسیار بیشتر از آنچه که قبلاً بودم.
میا (ENFJ): می خواهم در مورد 2 چیز اظهار نظر کنم. فکر می کنم برای کوریتا، از نظر احساسات، او مایل تر است که خود را ابراز کند. نه به اندازه ای که من می خواهم، اما احساس می کنم یک بار که با هم جفت شدیم، بهتر شد.
کوریتا (INFP): او مثل معلم من است زیرا من مدام از او یاد می گیرم. چه فناوری باشد یا هر چیز دیگری در دنیا. فکر می کنم او همچنین دیدگاه مرا نسبت به چگونگی دیدن چیزها را تغییر داد. به عنوان مثال، 2 هفته پیش در یک رزورت، ما نشسته بودیم و نوشیدنی می نوشیدیم و او متوجه شد که این دختر کوچک سعی داشت توجه مادرش را جلب کند. مادر به او توجه نمی کرد چون یک نوزاد داشت و می شد دید که دختر کوچک چقدر ناراحت است. من متوجه شدم که شروع به دیدن چیزهای کوچکی کردم که هرگز قبلاً متوجه نمی شدم.
درک: فقط آگاهی احساسی از احساسات دیگران.
میا (ENFJ): این برای ما یک چیز سخت است زیرا این چیز من است. صرف نظر از اینکه با چه کسی هستم و در کجای دنیا هستم، من انرژی شما را درک می کنم. من انرژی او را درک می کنم و او هرگز آن انرژی را تأیید نمی کند. آن زمان است که میلیون ها سوال پیش می آید. او همسر من است و می خواهم بدانم چگونه می توانم به او کمک کنم و چه کاری می توانم انجام دهم تا روزش را راحت تر کنم. به جای اینکه با احساساتش صادق باشد، من مدام در می زنم. در نهایت، وارد می شوم، اما در آن نقطه، او از اینکه 30,000 سوال پرسیده ام عصبانی است.
درک: این واقعاً یکی از نیروهای فوق العاده ENFJ است که به شدت از وضعیت های احساسی دیگران آگاه است و می تواند آنها را درک کند. اما، همانطور که می دانید با هر نوع شخصیتی یک نقطه قوت و یک نقطه ضعف وجود دارد. در زمان های خوب، احساس می کنید که بسیار مراقبت شده اید، اما در سوی دیگر این می تواند به عنوان یک نقطه ضعف دیده شود - بیش از حد تحلیلی بودن و پرسیدن سؤالات بیش از حد. مطمئنم شما دو نفر هم این را متوجه شده اید و سعی می کنید نقاط قوت سخاوتمندانه یکدیگر را قدر بدانید.
کوریتا (INFP): ما سعی می کنیم. این یک کار در حال پیشرفت است.
درک: چه توصیه ای برای دیگر زوج هایی که پویایی شخصیتی شما را به اشتراک می گذارند، دارید؟
میا (ENFJ): شما باید صبور باشید.
درک: چگونه؟
میا (ENFJ): دانستن اینکه این امر برای فرد دیگر عادی نیست. فکر می کنم اینجاست که تعارض با مردم پیش می آید، آنها انتظارات خاصی از شریک زندگی خود دارند که آن را عادی می دانند. اما موضوع این است که این همیشه صادق نیست. بنابراین، فقط صبور بودن با عشق و صبور بودن با درک، توصیه من است.
کوریتا (INFP): فکر می کنم توصیه من این باشد، و من آرام آرام در حال بهتر شدن در آن هستم، اینکه از منطقه راحتی خود خارج شوید.
"...یاد گرفتن اینکه چیزها را بیش از حد فکر نکنم. مدیتیشن کردن، زمانی که احساس می کنم نیاز دارم ذهنم را پاک کنم." - میا (ENFJ)
شخصیت سازگار در روابط LGBTQ
درک: من همچنین میخواستم از شما یک سوال بپرسم، بهویژه درباره روابط لزبین و LGBTQ. چقدر فکر میکنید سازگاری شخصیت در روابط لزبین مهم است و چقدر فکر میکنید این یک عامل عمده در درجه اول است یا عوامل دیگری در ابتدا میآیند؟
کوریتا (INFP): من فکر میکنم سازگاری شخصیت بسیار مهم است. یک مسئله بسیار بزرگ. بهویژه برای زوجهای لزبین. چه موافق باشید یا نه، زنان تمایل دارند بسیار احساساتیتر باشند. توانایی درک احساسات و شخصیت دیگری، به نظر من برای حفظ یا تداوم یک رابطه طولانی مدت بسیار مهم است.
میا (ENFJ): من یعنی، این مبانی یک رابطه است، برای من. یعنی، اکثر مردم میدانند چه چیزی نیاز دارند. وقتی به سطحی از بلوغ میرسید، میدانید چه چیزی نیاز دارید. من فکر میکنم این فقط مبانی است. قبل از اینکه بتوانید عاشق کسی شوید، باید بدانید که آیا شما دو نفر واقعاً با هم جور میشوید یا نه.
"من فکر میکنم که در همین جا تضاد با مردم پیش میآید، آنها انتظارات خاصی از شریک زندگی خود دارند که آن را هنجار میدانند." - میا (ENFJ)
کوریتا (INFP): بله، به همین دلیل شخصیت و سازگاری بسیار مهم هستند. من برخی افراد را دیدهام که شخصیتهای مشابه ما دارند اما با هم بسیار بد هستند.
درک: این در مورد سازگار بودن در راههای درست، اما همچنین متفاوت بودن در راههای درست نیز هست.
کوریتا (INFP): دقیقاً، من فکر میکنم این واقعاً بزرگترین چیز است. آن راه کامل برای نامگذاری آن بود. متفاوت بودن در راههای درست زیرا بسیاری از مردم فکر میکنند، "اوه، ما متفاوت هستیم، این عالی است!" اما شما در تمام راههای اشتباه متفاوت هستید.
درک: من نمیخواهم نادان به نظر برسم زیرا من یک مرد مستقیم هستم، بنابراین واقعاً در جامعه LGBTQ نیستم. تا چه حد فکر میکنید لزبینها برای پیدا کردن کسی که از نظر شخصیتی با آنها سازگار باشد، مشکل بیشتری دارند؟ آیا فکر میکنید مشکلی در جمعیت کمتر و فیلتر کردن برای سازگاری شخصیتی یک چالش بزرگتر است؟
کوریتا (INFP): من فکر میکنم این یک چالش است. من فکر میکنم مردم آن را اجباری میکنند زیرا نمیدانند کی کسی دیگر را ملاقات خواهند کرد. شما در این وضعیت معلق هستید. خب، چیزی برای افراد مستقیم وجود دارد و چیزی برای پسران گی وجود دارد، اما در مورد لزبینها چطور؟ هیچ چیز، اگر در مورد آن فکر کنید. من یعنی، چند تا از آنها وجود دارد اما لزوماً محبوب نیستند. شاید به این دلیل است که بازاریابی ندارند.
میا (ENFJ): بله، واقعاً هیچ چیز وجود ندارد.
کوریتا (INFP): فقط در بودجه نیست.
میا (ENFJ): به همین دلیل است که شما سعی میکنید آن را درست کنید زیرا نمیدانید آیا کسی دیگر را پیدا خواهید کرد یا حتی چگونه کسی را پیدا خواهید کرد. حتی اینکه چگونه میتوانید به کسی نزدیک شوید بدون اینکه آنها را رنجیده کنید، به نظر من بسیار دشوار است. برخی افراد در روابطی میمانند که خوب نیستند یا با آنها سازگار نیستند، اما چه کسی دیگری را پیدا خواهید کرد؟
کوریتا (INFP): کمی از موضوع خارج شده، اما شما هرگز نمیدانید که کسی به چه چیزی علاقه دارد یا میخواهد با چه کسی قرار بگذارد. من فکر میکنم این هم یک چیز بسیار بزرگ است زیرا توانایی احساس راحتی با خودتان برای همیشه یک چیز خواهد بود.
میا (ENFJ): وقتی شما بخشی از LGBTQ هستید، باید در مورد تمام مشکلات دیگری که ممکن است با آن همراه باشد فکر کنید. ممکن است مشکلاتی در خانواده وجود داشته باشد زیرا آنها با زندگی و رابطه یا هر چیزی که شما با آن سر و کار دارید، موافق نیستند. من فکر میکنم چیزهای دیگری نیز وجود دارد که همراه با آن میآید و این نیز رابطه را کمی پیچیدهتر میکند.
درک: من متوجه شدم. وقتی ما شروع کردیم، من این تصور را داشتم که برنامههای زیادی برای قرار ملاقات گی و همچنین برنامههایی که برای لزبینها و همچنین LGBTQ طراحی شدهاند وجود دارد، اما به نظر میرسید که آنها فقط جشن اساسی این واقعیت را که همه را در یک برنامه قرار میدهند، جشن میگرفتند. انگار هدف نهایی این بود. ماموریت انجام شد. اما این فقط آنها را به سطح ناکارآمدی تیندر میرساند. افراد مستقیم همیشه از ناکارآمدی تیندر شکایت میکنند، اما من حدس میزنم لزبینها هرگز این لوکس را نداشتند که از ناکارآمدی شکایت کنند اگر از ابتدا پلتفرمی وجود نداشت. برنامه ما برای تمام گرایشهای جنسیتی است، بنابراین ما واقعاً امیدواریم که با ایجاد Boo، نه تنها زوجهای مستقیم بلکه LGBTQ نیز بتوانند از لوکس پیدا کردن افرادی که از نظر شخصیتی سازگار هستند و روابط رضایتبخش و پرباری طولانی مدت بسازند، برخوردار شوند.
کوریتا (INFP): من افرادی را میشناسم که خودشان را لزبین طبقهبندی نمیکنند و من فکر میکنم جنسیت سیال است. میتواند تغییر کند. چه کسی میداند. وقتی با کسی ملاقات میکنید و عاشق آن یک نفر میشوید، همین است. این کسی است که آنها میخواهند با او باشند. من فکر میکنم داشتن چیزی که بیشتر بر روی سازگاری تمرکز دارد و نه بر روی برچسبها، خوب است.
4 درس در عشق
از شما کوریتا و میا بابت به اشتراک گذاشتن سفر زیبای عشق، رشد و درک متشکرم. از داستان شما، چهار درس را استخراج کردهایم که ممکن است با خوانندگان ما که در آبهای رابطه خود را کشتی میرانند، تجانس داشته باشد.
درس 1: سازگاری از تعاملات سطحی عمیقتر است
داستان کوریتا و میا اهمیت هماهنگی در سطحی عمیقتر از تعاملات روزمره ساده را برجسته میکند. این دو از دوران دبیرستان همدیگر را میشناختند، اما مسیرهایشان به طور پراکنده با یکدیگر تلاقی میکرد تا اینکه واقعاً به هم پیوند خوردند. با این حال، ارزشهای مشترک، رویاها و آرزوهایشان بود که آنها را به هم پیوند داد. چه در مورد خواستن فرزند باشد، نامهای ترجیحی برای یک دختر بالقوه، یا علاقه مشترکشان به کمک به دیگران، واضح است که اهداف و ارزشهای مشترک زندگی نقش مهمی در پیوند آنها ایفا کرده است. در هر رابطهای، این توافقات بنیادی است که منجر به یک ارتباط عمیق و پایدار میشود.
"به همین دلیل است که شخصیت و سازگاری بسیار مهم هستند." - کوریتا (INFP)
درس 2: تفاوت های یکدیگر را در آغوش بگیرید و به آنها احترام بگذارید
کوریتا (INFP) و میا (ENFJ) شخصیت های متفاوتی دارند، کوریتا بیشتر درون گرا است و اغلب به دنیای درونی خود پناه می برد، در حالی که میا تمایل دارد بیرون گراتر و حساس تر باشد. با وجود این تفاوت ها، آنها راه هایی برای احترام گذاشتن و کار کردن با منحصر به فرد بودن یکدیگر پیدا کرده اند. پناه بردن کوریتا به دنیای درونی و ماهیت بیرون گرای میا می توانست باعث اختلاف شود، اما در عوض، آنها یاد گرفتند که چگونه تفاوت های خود را مدیریت کنند و به آنها احترام بگذارند. آنها درک می کنند که رابطه آنها یک کار در حال پیشرفت مداوم است، ارتباط حیاتی است و باید تا نیمه راه یکدیگر را ملاقات کنند. درس اینجا این است که تفاوت های شریک زندگی خود را در آغوش بگیرید، زیرا آنها بخشی از آنچه رابطه شما را منحصر به فرد می کند هستند و با این کار، شما محیطی از احترام متقابل ایجاد می کنید.
درس 3: عشق سفری برای رشد شخصی است
بودن در یک رابطه تنها در مورد همراهی یا عشق نیست؛ بلکه در مورد رشد شخصی نیز هست. داستان عشق کوریتا و میا به وضوح این موضوع را نشان میدهد. با وجود شخصیت درونگرای طبیعی کوریتا، او از طریق تأثیر میا یاد گرفت که از منطقه امن خود خارج شود. از طرف دیگر، میا از طریق تأثیر آرامبخش کوریتا یاد گرفته است که کمتر نگران باشد و کمتر فکر کند. در واقع، یک رابطه معنادار میتواند ما را به سمت نسخههای بهتری از خودمان سوق دهد، محدودیتهای ما را به چالش بکشد و دیدگاههای جدیدی را در ما ایجاد کند که منجر به رشد شخصی قابل توجهی میشود.
درس 4: عشق هیچ برچسبی نمیشناسد
یکی از درسهای بسیار مهم از داستان عشق کوریتا و میا این است که عشق جهانی است و از برچسبها فراتر میرود. به عنوان دو زنی که عشق مشترک خود را کشف کردند، آنها به ما نشان میدهند که عشق واقعی براساس جنسیت یا گرایش جنسی تفاوتی قائل نمیشود. داستان آنها گواهی بر جامعه الجیبیتیکیو+ است و یادآوری میکند که همه سزاوار یافتن عشقی هستند که با آنها تجانس دارد، بدون ترس از قضاوت یا انگ. این همچنین گواهی بر این واقعیت است که هر کسی میتواند ارتباطات عمیق و معنادار را فارغ از گرایش جنسی خود پیدا کند. بنابراین، صرف نظر از اینکه خود را الجیبیتیکیو+ میدانید یا خیر، حمایت و احترام به تمام اشکال عشق امری حیاتی است، زیرا در نهایت، عشق عشق است.
"فکر میکنم داشتن چیزی که بیشتر بر سازگاری تمرکز دارد و کمتر بر روی برچسبها، خوب است." - کوریتا (INFP)
نکات پایانی و توصیههای بو
اغلب گفته میشود که جفت ENFJ - INFP سازگارترین جفت برای یکدیگر هستند. در واقع، این میتواند یک پویایی رابطه شگفتانگیز باشد، همانطور که کوریتا و میا اشاره میکنند، اما آنها واقعیت را روشن میکنند که صرف نظر از میزان سازگاری شخصیتهای شما، همیشه چالشهایی وجود خواهد داشت، فقط چالشهای متفاوت. اما امید ما این است که با جفت کردن انواع شخصیتی سازگار، مزایا به مراتب بیشتر از چالشها باشد و شما هر دو با دادن و دریافت عشق به شیوهای که ترجیح میدهید، احساس رضایت و ارضا کنید.
به عنوان اولین مصاحبه با یک زوج لزبین در وبلاگ داستانهای عشق بو، کوریتا و میا نشان میدهند که سازگاری شخصیت چگونه فراتر از هنجارهای سیس-هت اتفاق میافتد. ما معتقدیم که سازگاری شخصیت همیشه مسئلهای بوده که توسط اپلیکیشنهای ارائه شده برای جامعه الجیبیتیکیو نادیده گرفته شده است و فکر میکنیم الجیبیتیکیوها سزاوار چیزی بهتر از یک تیندر دیگر برای الجیبیتیکیو هستند.
اگر مجرد هستید، میتوانید بو را رایگان دانلود کنید و از همین حالا سفر عشق خود را آغاز کنید. اگر هنوز شک و تردیدی درباره MBTI دارید، میتوانید Why the MBTI is unfairly criticized را بخوانید. زمان آن رسیده است که بالاخره این بحث را پایان دهیم.
ما برای کوریتا و میا آرزوی یک رابطه شگفتانگیز و پایدار داریم. اگر در یک رابطه هستید و میخواهید داستان عشق خود را به اشتراک بگذارید، برای ما ایمیل بفرستید به hello@boo.world.
کنجکاو هستید درباره داستانهای عشق دیگر بدانید؟ میتوانید این مصاحبهها را نیز بخوانید! ENTP - INFJ Love Story // ENTJ - INFP Love Story // ISFJ - INFP Love Story // ENFJ - ISTJ Love Story // INFJ - ISTP Love Story // ENFP - INFJ Love Story // INFP - ISFP Love Story // ESFJ - ESFJ Love Story
یک رابطه ESFJ-ESFJ: زندگی کردن و شکستن کلیشه ها
یک رابطه ENFJ-ENTJ: جاهطلبی، تصمیمگیری متقابل و تمیزی
کائنات
شخصیتها
بانک اطلاعات شخصیت
با افراد جدید آشنا شوید
20,000,000+ دانلود
همین حالا بپیوندید